زیــبـای جــــاودانــــــــــه

ساخت وبلاگ
این روزا که فکرم به این درجه از مشغولیت رسیده شبا کلا یه ساعت بیشتر نمیخوابم. ینی دلم میخواد بیشتر بخوابم ولی با کوچکترین صدا یا نوری بیدار میشم یه جوریه که دیشب پریشبا باتری ساعت تو اتاقمو دراوردم بس که تیک تیک میکرد.. خلاصه اینکه خیلی در عذابم با اینهمه استرس تو هیچ برهه ای از زندگیم روبه رو نشده بودم. خدایا خودت آرامش عطا کن.. به همه این روزا که گذشتن و یا دارن میان که فکر میکنم دلم میخواد فقط برم یه جای دور که فقط خودم باشمو خودم حتی گوشیمم نباشه دغدغه زیــبـای جــــاودانــــــــــه...
ما را در سایت زیــبـای جــــاودانــــــــــه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibayejavdane69 بازدید : 14 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1402 ساعت: 15:02

دچار خود زنی شدم خود کشی لحظه ای همه کارایی رو میکنم که زمانی که تو بودی میکردم همه اون اهنگارو دارم گوش میدم زیــبـای جــــاودانــــــــــه...
ما را در سایت زیــبـای جــــاودانــــــــــه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibayejavdane69 بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1402 ساعت: 15:02

بعد از 9 سال تونستم بیام امامزاده خودم که نه روحم اونم به لطف یه نفری که بعد از اینهمه سال انگار فقط اومده بود که این یه کارو واسه من انجام بده. چقد دل تنگت بودم‌ چقد خوب که روی سنگ قبر عکس حک میکن و چقد بد که تو الان باید عکست روی سنگ باشه داشتم فکر میکردم اگه بودی الان سی و سه سالگیتو کنار هم جشن میگرفتیم حیف که نیستی حیف که رفتی حیف که این دنیا کم بود برات .. زیــبـای جــــاودانــــــــــه...
ما را در سایت زیــبـای جــــاودانــــــــــه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibayejavdane69 بازدید : 19 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1402 ساعت: 15:02

3321 روز 3321روزه که نیستی لالایی کودکانه هم منو یاد تو میندازه. یهو میبینم دارم با لالایی گریه میکنم اما هر روز یچیزی هست که برام تورو بعد از 3321 روز یادآوری کنه. اهنگ سوغاتی هایده یکیشونه. اونجا که میگه عمر دوباره منی... قلبم میره قلبم از حال میره.. بعد برمی‌داره میبرتم وسط جاده فیروزکوه.. اونجا که پر از جنگله.. جنگل چرا باید برای من غم انگیز باشه.. اخرین باری که از اون جاده اومدم اینقد خسته بودم که چشامو بستم جنگلارو نبینم. زیــبـای جــــاودانــــــــــه...
ما را در سایت زیــبـای جــــاودانــــــــــه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibayejavdane69 بازدید : 14 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1402 ساعت: 15:02

2.44 بامداد و من بازم اینجام و داشتم فکر میکردم هنوزم که هنوزه از هیاهوی دنیای بیرون به تو پناه میارم دلم میخواد به هیچی اون بیرون فکر نکنم. احساس می‌کنم یه کامیون از رو قلبم رد شده. احساس میکنم کشاورزی هستم که همه زمینشو آفت زده. نمیدونم مغزم همش داره سرزنشم میکنه. ولی یکجورایی بی حس شدم دیگه. هیچی حس نمیکنم و این منم که روز به روز همه چیز داره اهمیتشو برام از دست میده. این چاله ای که وسط سینه ام روز به روز داره بزرگتر میشه به این راحتیا دیگه پر نمیشه. زیــبـای جــــاودانــــــــــه...
ما را در سایت زیــبـای جــــاودانــــــــــه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibayejavdane69 بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1402 ساعت: 15:02

داشتم نوشته های پایینو میخوندم قدیمی ترا رو که میخونم انگار واسم مثه به خواب گذشته همه اتفاقای دردناک اون سالها از حضور تو تا رفاقت با علی که الان اون سر دنیا داره زندگی میکنه. از خودم که الان یه نیو تایپ دیگه شدم و از روال عجیب غریب زندگی. چی شد کی بودم کی شدم... حتی وقتی به تن صدات فکر میکنم به سختی یادم میاد که چجوری بود. مردن ندیدن آدما نیست نشنیدنشونه.. عزیز جونم که رفت من 10 سالم بود و اون موقع حتی امکان اینو نداشتیم ازش یه فیلم بگیریم که بازم تن زیــبـای جــــاودانــــــــــه...
ما را در سایت زیــبـای جــــاودانــــــــــه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibayejavdane69 بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1402 ساعت: 15:02

نمیدونم توی جهان آدمی پیدا میشه که در حال خوندن فیول سل یهو "یه پنجره با یه قفس" تو ذهنش پلی شه یا نه. دو روز دیگه امتحان دارمو و الان دارم شادمهر گوش میدم. بعدش از "سهم من از بودن تو.." میرسم بهت دوباره. خودتم به ذهنت خطور نمیکرد که یه همچین تاثیری بزاری رو یه نفر دیگه با اون همه فاصله جغرافیایی که دیگه الان تبدیل شده به فاصله زمانی.. قبلا اگه 600 کیلومتر از هم دور بودیم الان 9 سال و چند ماهه که از هم دوریم ولی تو قلبم جای پاهای غیر زمینیت هست.. زیــبـای جــــاودانــــــــــه...
ما را در سایت زیــبـای جــــاودانــــــــــه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibayejavdane69 بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1402 ساعت: 15:02

میدونی چند سال بود ندیده بودمت چند سال بود اینقد شفاف نیومده بودی فکر کنم عاشقانه ترین نگاه زندگیمو بهت انداختم فکر کنم تا حالا هیچکسو اینقد با دقت نگاه نکرده بودم یجوری که همه جزئیات صورتش تو ذهنم بمونه تا حالا چای اینقد بهم نچسبیده بود تا حالا ندیده بودم سفید به یه نفر اینقد بیاد تولدت مبارک عشق دورم هنوزم قشنگی هنوزم شفافی هنوزم چشات برق میزنه حتی توی خواب حتی واسه منی که هیچ خوابی یادم نمیمونه ولی وقتی پای تو وسطه هیچی به وضوح تو نیست. زیــبـای جــــاودانــــــــــه...
ما را در سایت زیــبـای جــــاودانــــــــــه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zibayejavdane69 بازدید : 16 تاريخ : دوشنبه 27 شهريور 1402 ساعت: 15:02